در این پست می خوام یک کتاب بسیار شیرین و سهل خوانش را معرفی کنم. کتابی کم حجم که حال و هوای خوبی داره. مخصوص عاشقای کتاب و کتابخوانی و به اصطلاح خوره های کتاب. با هر لحظه ش میتونید همذات پنداری کنید."خیابان چرینگ کراس شماره 84" نوشته هلین هانف (Helene Hanff) با ترجمه خانم لیلا کرد از انتشارات کوله پشتی کتاب، مجموعه ای از نامه نگاری های انجام شده بین یک نمایشنامه نویس گمنام اما عاشق کتاب در آمریکا و کارکنان یک کتابفروشی ( کتاب های دست دوم و کمیاب) در انگلستان است. این مکاتبات که در ابتدا بسیار رسمی و صرفا از جنس خرید و فروش بود، کم کم به پیوندی عاطفی تبدیل می گردد. مدت بیست سال ( 1949- 1969) نامه نگاری، این افراد را که صدها کیلومتر با هم فاصله داشتند و هرگز همدیگر را ندیده بودند، چنان به هم وصل نمود که گویی همیشه همدیگر را می شناختند. ملاط این پیوند هم کتاب بود. هلین که از اوضاع سخت معیشت در انگلستان پس از جنگ آگاه است، برای این دوستان نادیده کمک های غذایی ارسال می کند و ایشان نیز به قدر وسع با ارسال کتاب های مورد علاقه او، پاسخ می دهند. چقدر زیبا، چه حس خوبی. هلین عاشق ادبیات انگلستان است:(( توریست ها با تصورات قبلی به انگلستان می روند و اغلب آنچه را که به جستجویش رفته اند می یابند. به او گفتم من به جستجوی ادبیات انگلیسی به انگلستان خواهم رفت.)) ص 25 و 111برای کتاب ها ارزش و شخصیت قائل است:(( انگار ... به کتابخانه ای از چوب کاج یک کتابخانه اربابی انگلیسی تعلق دارد و می خواهد کنار شومینه، روی صندلی راحتی چرم یک نجیب زاده اصیل خوانده شود، نه روی یک کاناپه تختخواب شوی دست دوم در آلونکی یک اتاقه، در خانه ای درب و داغون.)) ص 29((در چه دنیای عجیبی زندگی می کنیم که این قدر راحت می, ...ادامه مطلب
نیما شعر "تو را من چشم در راهم" را برای چه کسی سرود؟ هر چند شعر مشهور "تو را من چشم در راهم" نیما، از عاشقانه های ادبیات فارسی به شمار می رود اما نیما این شعر را نه برای معشوق، که برای برادرش "لادبُن" سروده است."لادبُن" عضو گروه های سیاسی مخالف رضاخان بوده که بعد از تعقیب و گریز به شوروی فرار کرد. "شراگیم" فرزند نیما می گوید: شبی "لادبُن" میاد اونجا با لباس بدل (لباس چوپانی) و چند روزی را اونجا اقامت داشته و از اون بعد یک شبی را دو برادر بعد از شام می روند کنار رودخانه و لادبُن برادرش را در آغوش می کشد و در سیاهی شب ناپدید می شود و دیگر خبری از لادبُن نشد.___________________________________تو را من چشم در راهم شباهنگامکه می گیرند در شاخ «تلاجن» سایه ها رنگ سیاهیوز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛تو را من چشم در راهم.شباهنگام، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم؛تو را من چشم در راهم._____________________________________تَلاجَن: گیاهی است بوتهای به ارتفاع تقریبا یک متر با گلهایی زرد رنگ که در حوالی یوش مازندران فراوان یافت میشود که در بهار، تابستان و پاییز سبز است و در فصل زمستان خشک میشود و بوتهاش خاصیت دارویی دارد. اهالی گلهایش را میچینند و به عنوان سبزی همراه با برنج میپزند. تَلا در گویش مازنی یعنی «خروس» و جَن مخفف «جنگ» است. چون گلهای زیبای بر آمده از این درختچه شبیه به تاج خروسهای جنگی است.با صدای احمد شاملوبا صدای حسین قوامیبا صدای شهرام ناظریبا صدای ایرج بسطامیبا صدای سالار عقیلیبا صدای کمیل نصریبا صدای سهیل نفیسیبا اجرای پالت بند + نوشته شده در پنج, ...ادامه مطلب
(( هرچیز در خیال بگنجد، واقع است. )) مولاناقصدم آن است که با استفاده از ظرفیت های روانشناسی تحلیلی یونگ برای رمزگشایی ، ساختار ، مفاهیم و اتفاقات سورئال این رمان بهره بگیرم پس لازم دانستم قبل از پرداختن به این مهم، مروری اجمالی داشته باشم بر مبانی نظری این مکتب و کهن الگوهای آن . مقدمه "ارنست کاسیرر" انسان را موجودی سمبل ساز می داند:(( انسان، جهان های سمبلیکی می آفریندکه میان او و واقعیت حائل می شوند، مانند جهان زبان، هنر، اسطوره، دین و علم. هریک از جهان ها مستقل هستند و قواعد خود را دارند. )) [1]حال برای شناخت بهتر انسان لاجرم باید روابط و قوانین این جهان های سمبلیک، کشف رمز و رازهای کهن الگوهای مستتر در پدیدارهای اسطوره ای است. اسطوره ها پنجره هایی هستند که از آن می توان ضمیر ناخودآگاه انسان و انباشت بازی ها و تجربه های ذهنی او در طی قرون و سالیان متمادی را نظاره کرد.یونگ در مکتب روانشناسی تحلیلی خود[2] سعی دارد نشان دهد سرنمون ها تمایل ساختاری نهفتهای هستند که بیانگر محتویات و فرایندهای پویای ناخودآگاه جمعی در سیمای تصاویر ابتدایی بوده و از طریق تراکم تجربیات روانی بیشماری که همواره تکرار شدهاند تکوین یافته اند. (( کهنالگوها به باور یونگ، انگارهها و تصاویری جهانی و باستانی و رونوشت روانی غرایز هستند. آنها عوامل ارثی پنهانی هستند که چون به خودآگاه میرسند، در برهمکنش با جهان خارج برای افراد یا فرهنگها شکل تصویر یا بازنمودهای رفتاری را مییابند. )) [3] (( غریزهها و کهن الگوها عواملی هستند که هر دو در ساختن ناآگاه جمعی دست دارند. اختلاف این دو در این است که غریزه حالت وجودی است و کهن الگو حالت درک و دریافت. غریزه تکانهای طبیعی است که به صورت کنش و واکنش عادی بروز م, ...ادامه مطلب
خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه تازه های نشر جهان - ۱۵ تیر 1394به بهانه ۱۵۰ سالگی یک کتاب؛ " آلیس و سرزمین عجایب "همزمان با فرارسیدن صد و پنجاهمین سال نگارش و انتشار رمان «آلیس در سرزمین عجایب» گمانهزنی منتقدان ادبی درباره این اثر و شیوه خلق آن تحت تأثیر مواد مخدر ادامه دارد.به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از تلگراف، «آلیس در سرزمین عجایب» نوشته "لوئیس کارول" امسال یکصد و پنجاهمین سال خلق شدنش را پشت سر میگذارد. این اثر که در سال ۱۸۶۵ به رشته تحریر درآمده با خلق دنیایی فانتزی و جذاب مخاطبان کودک و حتی بزرگسال را در این سالها مجذوب خود کرده است.در این یادداشت که به قلم "دبورا سیکورل" منتشر شده از "آلیس" به عنوان یک شخصیت واقعی نامبرده شده و واقعیتهای جالبی درباره این اثر در قالب ۲۰ نکته نقل شده است:۱. آلیس نام دختر ۱۰ ساله "هنری لیدل" رئیس دانشکده کرایست چرچ دانشگاه آکسفورد بود که علاقه و پیوند عاطفی با لوئیس کارول داشت. آلیس در دوران کودکی به همراه خانوادهاش به آکسفورد رفت و در آنجا مستقر شدند. همین امر موجب شد خانواده لیدل با لوئیس کارول که استاد ریاضی آکسفورد بود آشنا شوند. آلیس و خواهر کوچکترش عاشق داستانها و قصههای لوئیس بودند و اینطور در کتابها ثبت شده که لوئیس کارول طرح اولیه این داستان را ابتدا برای آلیس و خواهرش تعریف کرده و بعدها آن را برای او نوشته است.۲. کتاب آلیس در سرزمین عجایب سالها بعد از انتشارش الهامبخش پزشکان برای نامگذاری یک بیماری عجیب شد. این بیماری که با الهام از اثر لوئیس کارول «سندرم آلیس در سرزمین عجایب» نام گرفت نام یک بیماری شد که افراد مبتلا به آن توانایی تشخیص اندازه واقعی اشیاء را نداشتند و اجسام را بزرگتر و یا کوچکتر از آنچه بود مشاهد, ...ادامه مطلب
2- گاوصندوق خرد و دانایی(( در دوران دبیرستان شروع کردم به جمع کردن عبارت های مورد علاقه ام از کتاب ها. هدفم این بود که آن نوشته ها مانند یک گاوصندوق عمل کنند. می خواستم کلماتی را که نویسندگان محبوبم در گوشم زمزمه می کردند، حفظ کنم و آن ها را برای روزی که به شنیدن دوباره شان نیاز داشتم نگه دارم. به همان اندازه که خواندن آن عبارت ها برای اولین بار برایم الهام بخش بود، می توانستم هر وقت به برانگیختن آن الهام نیاز داشتم به سراغشان بروم. آن موقع ها امیدوار بودم با دنبال کردن آن کلمات فردی قوی تر، داناتر، شجاع تر و مهربان تر شوم.)) 3- بیان تجربه ها(( هرچند ما از بسیاری از اتفاقات در جهان بی خبریم، از زلزله ای شدید در کشوری دیگر یا یک کشتار جمعی در جایی دور و یا حتی اتفاق های خوب، اما با وجود همه ی بی خبری هایم، می دانم وقایعی در تجربه های بشر وجود داردکه برای احساس و درک آن ها ساخته شده ام. این به واسطه ی قدرت کتابخوانی صورت گرفته است.))(( کتاب ها چگونه جادو می کنند؟ نویسنده ها چطور می توانند بین خواننده و شخصیت های کتاب هایشان پیوندی محکم ایجاد کنند؟ که خواننده با خواندن آن ها به شخصیت های آن ها تبدیل می شوند؟ حتی جایی که آن شخصیت ها و طرح داستان با زندگی خودمان خیلی متفاوت است.به کمک شناخت آنچه جهانی است.این شباهت های فیزیکی یا تاریخی نیست که اهمیت دارد. مهم تمایلات مشترکی است که زیر پوستمان وجود دارند.))((کتاب ها به تجربه ها فرصت بیان شدن و به درس ها فرصت یاد گرفته شدن می دهند. با خواندن یک کتاب می توان جنگ را تصور کرد و هزینه های آن را هرگز فراموش نکرد. خواندن چنین کتاب هایی برای درک جهان و درک خویشتن مهم است تا شاهد همه ی تجربه های بشر باشیم تا معلوم شود چه چیزی برایمان م, ...ادامه مطلب
چشمای تو یعنی، دریای سینه ریز یعنی یه برکه با آرایش غلیظ چشمای تو یعنی، آیینه ی خودم من بی چشای تو شاعر نمی شدم حستو ازم نگیر, ...ادامه مطلب
"دیدمشگفتم منمنشناخت او...!", ...ادامه مطلب
در سرزمین قد کوتاهانمعیارهای سنجشهمیشه بر مدار صفرسفر کردهاندچرا توقف کنم؟من از عناصر چهارگانه اطاعت میکنمو کار تدوین نظامنامهی قلبمکار حکومت محلی کوران نیست, ...ادامه مطلب
درباره رمان " گاه ناچیزی مرگ "وقتی صحبت از "محیی الدین عربی" باشد شوق خواند وصف ناپذیر است و اگر پای یک رمان در این خصوص وسط باشد، دیگر جای تامل نیست. یک رمان آن هم درباره ی "شیخ اکبر" از دو سو اشتیاق, ...ادامه مطلب
کتاب "پری دخت" اولین اثر منثور حامد عسکری؛ شاعر جوان معاصر است. پریدخت، دختریست اهل پامنار تهران که به عقد سید محمود درآمده و شویش برای تحصیل طبابت به دیار فرنگ رفته است. این کتاب، با زیرعنوان «مراسلا, ...ادامه مطلب
1- پلینی بزرگ (۲۳-۷۹)در کتابی به نام تاریخ طبیعی، پلینی بزرگ، طبیعت گرای لاتین، تمام موضوعاتی را که به دلیل تاریخ خود آنها با ارزش می دانست، بررسی می کند و چندین فصل را به صنعتگران، هنرمندان و معماری , ...ادامه مطلب
1- چهل نامه کوتاه به همسرم نادرابراهیمی با «چهل نامه کوتاه به همسرم» یکی از ماندگارترین ها و پرچمداران عاشقانهنویسی است.او نامههای این کتاب را چنان که خود در آغاز کتاب گفته در حدود سالهای ۶۳ تا ۶۵, ...ادامه مطلب
جان گرین یکی از نویسندگان مشهور آمریکائی است که در سال ۱۹۷۷ در ایندیانا پولیس به دنیا آمد. وی آثار متعددی را تا به حال منتشر کرده لیکن توانسته از طریق همین کتاب ها و فعالیتهایش در تولید فیلمهای آموزشی به شهرت زیادی دست پیدا کند. تا جایی که در سال ۲۰۱۴ به عنوان یکی از ۱۰۰ نفر تأثیر گذار در جهان توسط مجله تایم انتخاب شد. جان گرین تا کنون ۴ کتاب را به صورت مستقل تألیف و روانه بازار کرده که (به ترتیب زمانی) عبارتند از: در جستجوی آلاسکا، غیبت کاترین، شهرهای کاغذی و خطای ستارگان بخت ما. گرچه تمامی کتابهای وی در لیست پرفروشترین کتاب های نیویورک تایمز در بخش نوجوانان قرار داشتند، اما جان گرین در زمینه نویسندگی بیشتر شهرت خود را مدیون کتاب "خطای ستارگان بخت ما" است که در ایران نیز با بیش از ۸ ترجمه مختلف عرضه شده است. همانطور که گفته شد تقریبا تمامی کتابهای جان گرین برنده حداقل یک جایزه ادبی شدند و همچنین از میان آنها سه کتاب تبدیل به فیلم گشتند اما این نویسنده پس از انتشار کتاب "خطای ستارگان بخت ما" (سال ۲۰۱۲) و دست یابی به موفقیت چشمگیر در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که دیگر نمیخواهد کار نویسندگی را ادامه دهد. که دلیل اصلی وی برای تصمیمش انتقادهای تند و بیرحمانه برخی کاربران در صفحههای اجتماعی بود. علاقه جان گرین به زبان انگلیسی از دوران مدرسه باعث شد تا مطالعه مناسبی در این زمینه دا, ...ادامه مطلب
محمد علی جعفری، فرزانه تاییدی، جعفر والی، امیرسلیمانی، اکبر زنجانپور، شکوه نجم آبادی، هادی اسلامی و ...,پیشکسوتان ...ادامه مطلب
شامل : 1- مصاحبه ای با استاد فرامرز پایور 2- گفتگویی با استاد حسین تهرانی 3- آهنگی که در مراسم یادبود استاد اجرا شد : ساخته " فرامرز پایور " با صدای " نادر گلچین " و شعری از " لعبت والا " که توسط ارکستر فرهنگ و هنر در تالار رودکی اجرا شد. و عکس هایی بی نظیر از اساتید لطفاً برای مشاهده روی عکس کلیک نمایید. اوج را می نگرم و تو را می بینم که در آن نقطه دور، در همان قله نور که "ملائک گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند" حوریان رقص کنان ساغر شکرانه زدند در میخانه زدی، ره افسانه زدی با سر انگشت نوازشگر جادویی خود جرس قافله ها را به نوا آوردی سایه ثانیه ها را به صدا آوردی تو همان نفس صدایی که به جا خواهد ماند که رها خواهد ماند در بهار تو چنان قلب زمان، در تهی طبل جهان ضربه ی هشداری، ضربه ی بیداری تو همه جان بودی، جان به جانانه رسید مست شبگرد پریشان بودی که به میخانه رسید بنواز با سرانگشت نوازشگر و جادویی خود نغمه ی عشق و صفا را بنواز نغمه مرغ رها را بنواز لعبت والا قطعه ی بسیار زیبای "زرد ملیجه" با , ...ادامه مطلب