ادبیّت، مؤلفههای بارز و معیّنی است که زبان ادبی را میسازد. به عبارت دیگر، یعنی همان ویژگیهایی که نوشتهای را به اثر ادبی مبدّل میکند و باعث میشود که آثار ادبی از سایر آثار متمایز شوند.ادبیّت بر حسب نظریههای شکلگرایان روس، مجموع خصلتها و خصوصیتهای زبانی و شکلی است که در متنهای ادبی وجود دارد. مؤلفههایی مشخص که زبان ادبی را از متنهای غیر ادبی متمایز میکند. ادبیّت، هدف مهم مطالعات ادبی در مرحلهی اول فعالیتهای شکلگرایان روس بود.[1] به بیان دیگر، اگرچه فرمالیستها همواره بر روی متون منفرد کار میکردند، اما کانون توجه آنها، نقطه اشتراک همهی متون ادبی یا عنصر مشترک و مسلّط ادبی این متون بود.[2] "مکاریک" دربارهی ادبیات میگوید: فرمالیستها بر این باورند که موضوع مطالعات ادبی، کلیّت ادبیات نیست بلکه ادبیّت وجه ممیّزهی ادبیات است.[3]"یاکوبسن"، زبانشناس روسی، در سال 1921م در مقالهی شعر نو روسی بیان کرد که موضوع علم ادبیات، نه ادبیات بلکه ادبیّت است یعنی آنچه که از اثری معین، اثری هنری میسازد.[4] بنابراین، وی به جنبههای بیانی و نمایشی متون ادبی توجه نمیکرد، در عوض به خصوصیّاتی از متن عنایت داشت که به زعمش منحصرا ویژگی ادبی دارد.از دیدگاه "یان موکاروفسکی"، نظریهپرداز چک، ادبیّت اثر شامل "غایت تشخیص بیان" میباشد. یعنی "تشخیص کنش بیان و کنش گفتار" شعر باعث راندن جنبهی ارجاعی و ارتباطات منطقی زبان به پس زمینهی موجب میشود. کلمات خود چون نشانههای صوتی "ملموس و محسوس" میشوند.[5]از نظر شکلگرایان، کار منتقد، کشف قوانین ادبیّت و مؤلفههای عمدهای است که در آثار ادبی وجود دارد. از این رو منتقد شکلگرا به جای آنکه ورای یافتن اساس ادبیات در جست و جوی کیفیتهای مجردی, ...ادامه مطلب