« ایلی ، ایلی، لَما سَبَقتَنی ؟»

ساخت وبلاگ

یکی از جملات معروف حضرت عیسی (ع) ، جمله ای است که چند ساعت پس از مصلوب شدن گفته اند. این جمله علاوه بر روایت های مختلف در اناجیل در ترجمه ی آن نیز اختلاف نظرهایی وجود دارد:

« ایلی ، ایلی، لَما سَبَقتَنی ؟»

New Testament/ Matthew / 27:46

27:46 And about the ninth hour Jesus cried with a loud voice, saying, Eli, Eli, lama sabachthani? that is to say, My God, my God, why hast thou forsaken me?

27:47 Some of them that stood there, when they heard that, said, This man calleth for Elias.

27:48 And straightway one of them ran, and took a spunge, and filled it with vinegar, and put it on a reed, and gave him to drink.

27:49 The rest said, Let be, let us see whether Elias will come to save him.

عهد جدید - متی شماره 27 عدد 46

46. نزدیک ساعت نه عیسی با صدای بلند فریاد کرد: « ایلی ، ایلی، لَما سَبَقتَنی ؟» یعنی « خدای من ، خدای من ، چرا مرا ترک کردی ؟»

47. بعضی از کسانی که آنجا ایستاده بودند این را شنیده گفتند: «الیاس را می خواند»

48. یکی از آنان فورأ دوید و اسفنجی را آورده در شراب ترشیده فرو برد و بر نوک چوبی قرار داده جلوی دهان عیسی برد.

49. اما دیگران گفتند: « بگذارید ببینیم آیا الیاس می آید او را نجات دهد یا نه»

مسیحیان اعتقاد دارند "ایلی" در اینجا به زبان "آرامی" یعنی خدا، و مسیح (ع) از خدا کمک گرفته است و با "ایلیا" یا همان الیاس که در انجیل از ایشان بسیار یاد شده متفاوت است. اما در آیات بعد مردم می گویند: "الیاس را می خواند." پس ایلی ممکن است همان الیاس باشد.

در انجيل يوحنا این داستان به گونه ای دیگر نقل شده :

28. و بعد چون عيسي ديد که همه‌چيز به انجام رسيده است تا کتاب تمام شود، گفت، تشنه‌ام.

29. و در آنجا ظرفي پُر از سرکه گذارده بود. پس اسفنجي را از سرکه پُر ساخته، و بر زوفا گذارده، نزديک دهان او بردند.

30. چون عيسي سرکه را گرفت، گفت، تمام شد. و سر خود را پايين آورده، جان بداد.

انجيل متي فصل 27، فقره ي 46 - 50.

46. و نزديک به ساعت نهم، عيسي به آواز بلند صدا زده گفت، ايلي ايلي لَما سَبَقْتِني. يعني الهي الهي مرا چرا ترک کردي.

47. امّا بعضي از حاضرين چون اين را شنيدند، گفتند که او الياس را مي‌خواند.

48. در ساعت يکي از آن ميان دويده، اسفنجي را گرفت و آن را پُر از سرکه کرده، بر سر ني گذارد و نزد او داشت تا بنوشد.

49. و ديگران گفتند، بگذار تا ببينيم که آيا الياس مي‌آيد او را برهاند.

50. عيسي باز به آواز بلند صيحه زده، روح را تسليم نمود.

انجيل مرقس فصل 15، فقره ي 34 - 37

34. در ساعت نهم، عيسي به آواز بلند ندا کرده، گفت، ايلوئي ايلوئي، لَماَ سَبَقْتَني؟ يعني، الهي الهي چرا مرا واگذاردي

35. و بعضي از حاضرين چون شنيدند گفتند، الياس را مي‌خواند.

36. پس شخصي دويده، افنجي را از سرکه پُر کرد و بر سر ني نهاده، بدو نوشانيد و گفت، بگذاريد ببينيم مگر الياس بيايد تا او را پايين آورد.

37. پس عيسي آوازي بلند برآورده، جان بداد.

انجيل لوقا فصل 23، فقره ي 46

46. و عيسي به آواز بلند صدا زده، گفت، اي پدر به دستهاي تو روح خود را مي‌سپارم. اين را بگفت و جان را تسليم نمود.

+ نوشته شده در جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲ ساعت 21:51 توسط بصیرت  | 

نجوای عاشقی...
ما را در سایت نجوای عاشقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagvayeasheghia بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 16:48