"انسان ناکافی"

ساخت وبلاگ

گاهی وقت ها دلم برای گذشته تنگ می شود. نمی دانم چرا؟ شاید عجیب باشد و با هیچ معیار و محاسبه ای جور در نیاید اما اتفاق می افتد. یادم می آید پدر بزرگم نیز، همین حسرت را داشت. او هم دلتنگ روزهای قدیمش بود. قطعاً امکانات این روزها با گذشته قابل قیاس نیست و به یُمن فناوری، از رفاه و آسایش بسیاری بهره مندیم. پس چه چیزی ما را دلتنگ می کند و به "جستجوی زمان از دست رفته" وا می دارد ؟ روند پر شتاب زندگی، ما را به کدام سو می برد و از چه چیزی دور می کند؟ آلوده ی کدامین داروی فراموشی شده ایم که برای آرامش به آلبوم های عکس و مرور خاطرات پناه می بریم؟ درمان کدام درد و کدام گم شده ی بی نشانی را نشان می گیریم؟

طنینی خفه و انعکاسی بی جلا از خوشحالی و خوشبختی در ساحتی واگرا و در حال انبساط – همچون جهان هستی – نمایی محو و مات از "انسان ناکافی" امروزی است. انسانی که از مصنوع خودش جا مانده و در پی آن هروله کنان روان است و هر لحظه فاصله اش بیشتر می شود. سرگشته و حیران با پندارهایی مبهم و مه آلود به آمالی کم مایه و حقیر می چسبد و هیچ وقت راضی نیست.

درد انسان امروز درد "تنهایی" است. درد "ناکافی بودن" در جهانی متکثر و واگرا است. جهانی که دیگر تصویری از "تکه های یک کل منسجم" نیست. جهانی فراخ که برای یافتن یک "هم قبیله" بسیار کوچک و تنگ است.

آنچه از دست دادیم، آنچه که انسان ها را به هم پیوند می داد، آنچه که انسان ها را برای هم مهم می کرد، "باورها و خاطرات مشترک" بود. مفاهیمی که در چنبره "تنوعِ" افسار گسیخته و چرخه الگوریتم های تکثرگرا، شأنیت و اولویت هایشان از دست رفت.

انسان امروز از هیچ چیز راضی نیست. هیچ چیزی خوشحالش نمی کند. هیچ دستاوردی برای او کافی نیست. چون هرلحظه با رویدادی نو، فرصتی جدید، فردی متفاوت، ایده ای بدیع، محصولی جذاب و سرزمینی کشف نشده مواجه است.

"ناکافی بودن" گسستی معرفتی است بین آنچه که هستیم و می توانیم باشیم با ایده آل هایی مجازی که هیچ ربطی به هویت ما ندارند.

بصیرت 1403/1/3

+ نوشته شده در جمعه ۳ فروردین ۱۴۰۳ ساعت 18:4 توسط بصیرت  | 

نجوای عاشقی...
ما را در سایت نجوای عاشقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagvayeasheghia بازدید : 13 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 12:41