تحلیلی بر " مکان "

ساخت وبلاگ
فضا و مکان یکی از عناصر مهم در آفرینش های هنری از متن تا تصویر است. لذا در

خلق یا نقد این آثار لازم است به این مهم توجه گردد. آنچه در ادامه ارائه گردیده

فرازهایی از کتاب " انسان شناسی شهری نوشته آقای ناصر فکوهی ، چاپ پنجم ،

نشر نی ، صفحه 236 - 306 " است که می تواند توجه علاقه مندان به این مهم را

جلب کند : 

 

"ژان گیران در تحلیلی از فضا چنین  می گوید : " فضا ، نه مکانی با سه بعد که

انسان در آن زندگی کرده و جا به جا می شود ، بلکه حادثه ای است که از خلال آن

یک اثر تحقق یافته و ابعاد فیزیکی خود را پشت سر می گذارد تا به رده یک اثر هنری

برسد . "

 

 

"انسان ها در فضا زندگی می کنند یعنی رابطه ای پیوسته از کنش های متقابل با

آن دارند : از آن تغذیه می شوند و آن را تغذیه می کنند ؛ از آن تغییر پذیرفته و آن را

تغییر می دهند ؛ در آن فضا حرکت می کنند و با این حرکت خود ، در آن فضا معنا

می آفرینند ؛ اجزای فضا را به نشانه های معناداری برای خود تبدیل می کنند و یا

نشانه هایی از بیرون بر فضا می افزایند. "

 

 

"اوکتاوپاز شاعر و انسان شناس مکزیکی می گوید :" نگریستن ، فعلی است که

شرط مقدماتی اش یکی شدن نهایی بیننده و موضوع دیدن است . شرطی نه

نیازمند آزمودن و نه مستلزم اثبات ...... میان آنکه می نگرد و آنکه نگریسته

می شود ، باید پل زد . پل های گوناگون : زبان و زبان ها . پل هایی که بر آنها از

فضاهای هیچ می گذریم ، فضاهایی که این را از آن ، اینجا را از آنجا ، اکنون را از

گذشته و آینده ، جدا می کنند .  "

 

 

"در برخی از زبان های اروپایی با شعار " هوای شهر انسان را زنده می کند " رو

به رو می شویم . شهرها همواره مکانی بوده اند که آزادی فردی در آنها معنا

می یافته است..... . شهر هرچه بیش از پیش به ابزاری برای تجربه احساس ها و

بیان آن ها بدل می شود . از این رو بیان شهری به شکلی اجتناب ناپذیر ما را به

سوی زیباشناسی شهری هدایت می کند ........ بیان شهری همچنین خود را در

قالب روزمرگی و فضای عام آن یعنی " خیابان " و سرانجام در " شخصیت شهری "

باز می نماید."

 

 

"فضای دیفرانسیل فضایی است که در آن استفاده کنندگان در موقعیت سلطه قرار

دارند ؛ زمان به یک منبع بدل شده است ؛ این فضا فضایی خلاق برای عشق ،

هستی و کار است ؛ این فضا فضایی برای جشن و غیر کار است ؛ فضایی

تکثرگراست ؛ فضایی اروتیزه ( شهوانی ) شده ؛ این فضا فضایی مبهم ، متحرک ،

خالی ، موقعیتی و رابطه ای است ؛ این فضایی است متراکم و به شدت مناسب

برای برخورد و انتقال ؛ فضایی خالی برای بازی و دیدار ؛ فضایی عینیت نیافته ؛

فضایی برای اقلیت ها و مردمان حاشیه ای . "

 

 

" اگر فرض را بر آن بگذاریم که " حرکت " و " فضا " و روابط بی شمار ، پیچیده و

پویای میان آنها بتوانند فرایندی پیوسته از " معناسازی " را از خلال تولید پیوسته "

نشانه ها " و امکان پیوسته " تفسیر " این نشانه ها در ذهنیت های متفاوت انسان

ها به وجود آورند ، در چنین حالتی شهر بدل به " متن "ی می شود با لایه های

بی شمار که سراسر آن قابل " قرائت " و قابل " تفسیر " خواهد بود و به ویژه "

متن " ی که روش " قرائت " آن " حرکت " در آن خواهد بود و از آنجا که ذات شهر در

تحرک ناشی از سازوکارهای درونی آن است ، به همین دلیل می توان پنداشت که

زیباشناسی شهری در واقع در رابطه ای پویا و پیوسته میان بازیگران شهری ِ در

حرکت و جنب و جوش در شهر و شهر به مثابه موجودی زنده ، تعریف شده و به

بیان درآید " گویی " متن " شهری هر روز ، و در روزمرگی ، بارها بارها از نو نوشته

شده و بر حجم و بارهای معنایی و نشانه هایش افزوده شود و هر بار بتوان به

شیوه ای تازه دست به تفسیر آن زد ."

 

 

"ساساکی اندیشمند ژاپنی زیبایی شهر را در مجموعه ای از ارزش های زندگی

شهری می داند که خود حاصل تجربه احساسی مستقیم انسان ها از شهر

هستند . شهر از خلال حس ها درون ذهنیت ما راه می یابد و به رفتارهای شهری

ما می انجامد و در این تجربه ، آنچه باید زیبایی تعریف شود احساس " مطبوع

خوشی و آسایش " ی است که ممکن است حاصل این تجربه باشد ( و البته

ممکن است نباشد ) : تز من این است : مهم ترین عامل در زیباشناسی شهر نه

قابلیت دیداری آن بلکه قابلیت بساوایی آن است . من گمان می کنم که قابلیت

نخست را باید در نقطه نظر گردشگری دید که از شهر دیدن می کند و قابلیت دوم

را از آن اهالی خود شهر ، و من همچنین بر این باور هستم که ژرف ترین و

زیباشناختی ترین درک و شناخت از یک شهر را باید عموماً در نزد اهالی آن و نه

بازدیدکنندگان از آن یافت . من حتی تمایل دارم بگویم که همین زیبایی بساوایی

( اگر بتوانم چنین اصطلاحی را به کار برم ) است که در سیمای شهری به مثابه

یک زیبایی ژرف منعکس می شود . "

 

 

" زمان یک پدیده طولی ( یک تداوم )  است و مکان یک پدیده ی عرضی ( گستردگی

) است که صرفا ً از طریق نقاطع تقاطع خود بر روی ساختارهای ذهنی و مادی می

توانند برای انسان ها درک پذیر و محسوس شوند."

 

 

 

" محور زمانی در رابطه ای پیوسته با محیط فضایی قرار می گیرد و به نوبه خود آن را

تغییر داده و بر آن معناگذاری , نمادگذاری و نشانه گذاری می کند . فضاهای شهری

, محله ها , شهرها در کلیت خود , منطقه های ملی و یا بین المللی بدین ترتیب

بدل به پهنه هایی می شوند که می توان آنها را " مکان های حافظه " نامید . "

 

نجوای عاشقی...
ما را در سایت نجوای عاشقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagvayeasheghia بازدید : 223 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:59