اصطلاح "سینمای معناگرا"

ساخت وبلاگ

توضیح : اینکه این واژه در چه تاریخی و توسط چه کسی وارد ادبیات سینمایی کشور شد و اینکه

آیا توانسته پوشش جامع و مانعی برای گونه ی فیلم های مورد نظرش باشد یا خیر؟ یکی از

مباحث این حوزه می باشد که برای مقدمه ضمن ارائه برخی از نظرات، یادداشتی از آقای "علیرضا

رضاداد" مدیر عامل سابق بنیاد سینمایی فارابی در نشریه "نقد سینما" ارائه می گردد.

 

مقاله:

سینمای معناگرا، چالش های تاریخی و افق های آینده

 

 

 سینمای معناگرا در ایران

 

اصطلاح «معناگرا» ، اولین بار هم زمان با بیست و سومین جشنواره

سینمایی فجر، در سال ۱۳۸۳، به کار گرفته شد. به گفته عبداله

اسفندیاری سینمای معناگرا، «ابتدا از سوی معاونت سینمایی وزارت

فرهنگ و ارشاد اسلامی، آقای محمد مهدی حیدریان مطرح شد» سپس

این اصطلاح در طی نشست هایی در بنیاد سینمایی فارابی، بررسی

شد وطبعا مخالفت ها و موافقت هایی در مورد کاربرد آن پدید آمد.

بحث هایی در باب اینکه آیا این اصطلاح، همان «سینمای معنوی» است

یا «سینمای دینی» در گرفت؛ عده ای در جهت مخالفت، این تلقی را

مطرح کردند که هر فیلمی به هر حال واجد معنایی است و از این رو این

اصطلاح نمی تواند آن سویه هایی را که مد نظر دارد، تحت پوشش قرار

دهد. مهرزاد دانش در ماهنامه سینمایی فیلم در ۱۳۸۳ نوشت: «تا

زمانی که تعریف دقیقی از این واژه نشود، پرسش ها و دغدغه ها

همچنان باقی است. آیا سینمای معناگرا درواقع همان سینمای دینی،

منتها با تعبیر مدرن تر است؟ آیا سینمای اخلاقی است؟ آیا هر آنچه در

حوزه ماتریالیسم نگنجد، قابل گسترش در سینمای معناگر است؟»  در

هر صورت، نتیجه مطرح شدن این اصطلاح این بود که معادل های

گوناگونی برای حوزه سینمایی مورد بحث پیشنهاد و بررسی شدند. از

جمله این معادل ها می توان به «سینمای عرفانی»، «سینمای

اندیشه»، «سینمای شاعرانه»، «سینمای استعلایی»، «سینمای

ماورا» و «سینمای فرانگر» اشاره کرد. عبداله اسفندیاری، جزء نخستین

افرادی بود که سعی کرد تعریف دقیقی از «سینمای معناگرا» ارائه دهد و

حدود و ثغور آن را مشخص کند تا عملاً این اصطلاح در تقابل با معادل

های پیشنهاد شده، تثبیت شود.

اسفندیاری در رد هر کدام از اصطلاحات دیگر دلیلی ارائه می دهد و برای

مثال سینمای ماورا را از آن جهت مناسب نمی داند که به زعم او

سینمای معناگرا به امور ماورایی می پردازد، اما زندگی عینی را نیز

فراموش نمی کند. او همین اصطلاح «معناگرا» را ماحصل تمامی

اصطلاحات پیشنهادی دیگر می داند و از این جهت آن را جامع و مانع می

خواند. از نظر او سینمای معناگرا سینمایی است که توجه به واقعیت

های جاری زندگی بشری را عطف به رموز باطنی آن در نظر قرار می

دهد، به این معنی می کوشد از «صفات به ذات پدیده ها»، از «صورت به

معنای آنها»، از «ظاهر به باطن»، از «ماده به جان» ، از «جسم به روح»

و از «شهود به غیب» گذر کند و هیچ یک را نادیده فرو نگذارد.

 

 سینمای معناگرای ایران و  شرق شناسی

 

پرداختن به سینمای معناگرا از منظر شرق شناسی، در واقع حول نقدی

صورت می پذیرد که این سینما را در راستای باز نمایی های شرق

شناسانه قرار می دهد. یعنی در واقع در ادامه نقد به رویکردهای شرق

شناسانه، چنین سینمایی هم به عنوان مصداقی از عینیت یافتن اهداف

شرق شناسانه در متون، مطرح می شود. نکته این بحث در اینجاست که

این بار خود شرقیانند که تصویرشان را در متون سینمایی شان، شرق شناسانه

بازنمایی می کنندیعنی تصویری که در فیلم های حوزه سینمای معناگرای ایران ارائه

می شود، خودآگاه یا ناخودآگاه، در جهت

گفتمان کلیشه ساز مسلط غربی است. طبق نقدی که بر شرق

شناسی وارد است، این گونه فیلم ها، بیش از آنکه بر مبنای واقعیت

شرق باشند، بر اساس میلی هستند که نگاه غربی به دیدن فرهنگ

شرقی دارد. «دیگری» همواره به عنوان ابژه نگاه بسیار جذاب، مرموز و

ناشناختنی و دست نیافتنی بوده است؛ اما در پس این جاذبه، نکته ای

نهفته است که می توان آن را دلیل اصلی میل به دیدن «دیگری»

دانست: تثبیت خود و اطمینان از خود به میانجی نگاه به دیگری. خود و

دیگری هم زمان ساخته و پرداخته و تثبیت می شوند. پس، غرب از طریق

دیدن شرق، وجوه تفاوت خودش با آن را نیز متوجه شده و از این بابت به

احساس امنیت و اطمینانی ناشی از این تفاوت، نائل می گردد. تصاویری

که در سینمای معناگرای ایران از زندگی های محلی و بومی و قومی

نشان داده می شود، اغلب در راستای بازنمایاندن وجهِ بدویِ زندگی

های روستایی و رسوم و خرافات و عقاید عجیب و غریب بومی و تعصبات

قومی و انفعال و مقهورماندگی و ستم پذیری هستند؛ پس تعجبی ندارد

که در مقابل، جایگاه متمدن و پیشرفته و دموکراتیک غرب هم به طور

ضمنی، درون همین متون تثبیت شود. لحظه ای از زاویه نگاه غربی این

تصاویر را بنگریم: به راستی چه جالب که هنوز در جاهایی از این کره

خاکی انسان هایی چنین بدوی، چنین غیر عادی، چنین عجیب و مرموز

وجود دارند که این گونه مقهور طبیعت و سرنوشت، بدون اینکه قصد

دخالت در تقدير را داشته باشند، یا بخواهند با مداخله ای فعال و

سوبژکتیو روند زیستن ملال آور و تحت ستم خود را تغییر دهند، آرام و

مخمور، زندگی نباتی خود را با سختی و مشقت ناشی از بدویت و

جباریت ادامه می دهند؛ و راستی چه خوب که ما – غربی ها - پیشرفته

و متمدن و دموکرات و مدرن هستیم...

@artsearching

 

 

 

نجوای عاشقی...
ما را در سایت نجوای عاشقی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagvayeasheghia بازدید : 247 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 20:16